جستجو در:
ارزیابی ترجمه، بررسی میزان درستی و نادرستی ترجمه سطوح و واحدهای متن و نیز بررسی خوب و بد ترجمه این واحدهاست. واژه نیز ابتداییترین و تأثیرگذارترین واحد ترجمه است که قابلیت برخورداری از سطوح مختلف معانی را داشته، بههمین دلیل معادلیابی دقیق آن نیز اهمیت بسزایی دارد. مترجم در ترجمه واژگان با چالشهایی مواجه است؛ چراکه ترجمه واژه باید متناسب و همسو با بافت متن باشد. گاهی نیز برگردان واژه و بار معنایی آن قابل ترجمه نیست. برای رفع یا کاهش درصد این چالشها در ترجمه، میتوان شیوههای مختلفی را بهکار گرفت. لادمیرال (1994) مؤلفههایی را در این خصوص مطرح میکند که مترجم را در چگونگی انتقال مفاهیم واژگانی راهنمایی کرده تا وی با گزینش واژههایی بهعنوان معادل، بین متن ترجمه شده و متن اصلی تعادل نسبی برقرار سازد. نهجالبلاغه بهعنوان یک متن ادبی- دینی شامل لایههای مختلف معنایی در سطح واژگان است. پژوهش حاضر درصدد است با تکیه بر نظریه لادمیرال (1994) به بررسی انواع روشهای تعامل با واژههای نهجالبلاغه در ترجمه و نیز به ارزیابی عملکرد علی شیروانی (1383) در ترجمه واژگان نهجالبلاغه بپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد با توجه به مؤلفههای لادمیرال (1994)، رویکرد مترجم در بخشهایی از ترجمه، مقصدگرایی و در بخشی دیگر مبدأگرایی بوده و با وجود پایبندی به واژگان زبان مبدأ، توجه خود را به انتقال معنا و پیام متن نیز معطوف داشته است. وی، در مواردی چند به ترجمه مدلولها و مفاد واژگان بسنده کرده است که این امر منجر شده ترجمه به دور از تکلف و ابهام در درک منظور متن باشد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |