1- دانشجوی دکتری دانشگاه بوعلی سینا
2- دانشیار دانشگاه بوعلی سینا
چکیده: (10472 مشاهده)
یکی از اصول بسیار مهم در حوزههای معنیشناسی و بهویژه فن ترجمه، شناخت نوع واژگان کاربردی در یک زبان است. اگر کوچکترین واحد ترجمه را، واژگان زبان مبدأ بدانیم، در این بین با دو نوع معنای کلّی مواجه خواهیم بود که عبارتند از: معنای استعمالی و معنای بافتی. معنای استعمالی که بهعنوان معنای ارجاعی نیز شناخته شده است، نخستین راهنمای مترجم برای دستیابی به برابری در ترجمه بهشمار میرود. در این جستار کوشیدهایم ضمن تبیین اهمیت شناخت معنای ارجاعی در دستیابی به برابری دقیق ترجمهای در متون دینی، به روش توصیفی- تحلیلی، عملکرد پنج ترجمه فارسی خطبههای نهجالبلاغه شامل ترجمههای آقایان جعفری، دشتی، شهیدی، فقیهی و فیضالاسلام را در برگردان معانی ارجاعی یکصد و دوازده واژه مورد نقد و بررسی قرار دهیم. برآیند پژوهش نشان میدهد که هر چند شناخت معنای ارجاعی واژگان نسبت بهمعنای بافتی سادهتر بهنظر میرسد؛ اما همواره ترجمۀ یک اثر به زبان دیگر، با چالشهایی همراه است که از جملۀ این چالشها میتوان به عدم شناخت ساختار واژگان و التباس شکلی و معنوی واژگان زبان مبدأ با واژگان دیگر اشاره نمود. وجود چنین مسایلی باعث شده که ترجمههای یادشده در پارهای از موارد، از مقولۀ تعادل واژگانی و ارائۀ برابرنهادهای دقیق، فاصله بگیرند.
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
ترجمه دریافت: 1395/1/12 | پذیرش: 1396/3/2 | انتشار: 1396/6/14