دوره 4، شماره 8 - ( 1396 )                   جلد 4 شماره 8 صفحات 159-133 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران. ، a.sayadani@azaruniv.edu
2- دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته مترجمی زبان عربی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.
چکیده:   (10248 مشاهده)

ارزیابی ترجمه، بررسی میزان درستی و نادرستی ترجمه سطوح و واحدهای متن و نیز بررسی خوب و بد ترجمه این واحدهاست. واژه نیز ابتدایی‌ترین و تأثیرگذارترین واحد ترجمه است که قابلیت برخورداری از سطوح مختلف معانی را داشته، به‌همین دلیل معادل‌یابی دقیق آن نیز اهمیت بسزایی دارد. مترجم در ترجمه واژگان با چالش‌هایی مواجه است؛ چراکه ترجمه واژه باید متناسب و هم‌سو با بافت متن باشد. گاهی نیز برگردان واژه و بار معنایی آن قابل ترجمه نیست. برای رفع یا کاهش درصد این چالش‌ها در ترجمه، می‌توان شیوه‌های مختلفی را به‌کار گرفت. لادمیرال (1994) مؤلفه‌هایی را در این خصوص مطرح می‌کند که مترجم را در چگونگی انتقال مفاهیم واژگانی راهنمایی کرده تا وی با گزینش واژه‌هایی به‌عنوان معادل، بین متن ترجمه شده و متن اصلی تعادل نسبی برقرار سازد. نهج‌البلاغه به‌عنوان یک متن ادبی- دینی شامل لایه‌های مختلف معنایی در سطح واژگان است. پژوهش حاضر درصدد است با تکیه بر نظریه لادمیرال (1994) به بررسی انواع روش‌های تعامل با واژه‌های نهج‌البلاغه در ترجمه و نیز به ارزیابی عملکرد علی شیروانی (1383) در ترجمه واژگان نهج‌البلاغه بپردازد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد با توجه به مؤلفه‌های لادمیرال (1994)، رویکرد مترجم در بخش‌هایی از ترجمه، مقصدگرایی و در بخشی دیگر مبدأگرایی بوده و با وجود پایبندی به واژگان زبان مبدأ، توجه خود را به انتقال معنا و پیام متن نیز معطوف داشته است. وی، در مواردی چند به ترجمه مدلول‌ها و مفاد واژگان بسنده کرده است که این امر منجر شده ترجمه به دور از تکلف و ابهام در درک منظور متن باشد.

متن کامل [PDF 1007 kb]   (2581 دریافت)    
نوع مقاله: پژوهشی اصیل | موضوع مقاله: هنر و علوم انسانی (عمومی)
دریافت: 1396/8/27 | پذیرش: 1397/2/28 | انتشار: 1397/2/28

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.