جستجو در مقالات منتشر شده


۱۰۳ نتیجه برای معناشناسی


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

 هدف این مقاله بررسی گفتمان عاطفی با رویکرد نشانه-معنا شناسی در یک غزل میررضی دانش مشهدی است. شعر، زبان دل و زاییدۀ احساسات آدمی است و شاعر کسی است که این احساسات و عواطف را با زبانی مخیل و موزون در ساختاری مطلوب بیان می­کند. نشانه‌شناسی و تحلیل گفتمان شعر، ابزارهایی جدید و مناسب با کارکردهای متنوع و نو در راستای مطالعات ادبی می‌باشند که عاطفۀ شاعر را در ابعاد تجربۀ شعری، سطح و نوع عاطفه، زبان و مخاطب مورد نقد و بررسی قرار می­دهند. در این بررسی جریان عاطفی گفتمان در شعر، در راستای بررسی شرایط شکل­گیری و تولید نظام عاطفی، و چگونگی ایجاد معنا از طریق آن مورد ارزیابی قرار گرفته است. پرسش اصلی بررسی حاضر این است که شاعر چگونه از عناصر گفتمانی در راستای ایجاد فضای عاطفی استفاده کرده است و الگوی تنشی در شعر بر اساس کدام الگو شکل گرفته است و فرآیند عاطفی در شعر، تابع کدام سازوکار نشانه-معناشناختی است. نتایج نشانگر این است که نظام عاطفی گفتمان در شعر میررضی تابعی از نظام عاطفی گفتمان فرآیندی حسی ادراکی، تنشی و جسمانه­ای است و بر اساس الگوی رخدادی شوشی (شوشی-رخدادی) شکل گرفته است. همچنین فرآیند طرحوارۀ تنش عاطفی شعر ناهمسو و واگرا می­باشد.
 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

لاندوفسکی نشانه‌شناس اجتماعی کانون توجه خود را بر روی سوژۀ گفتمانی و گفته‌پردازی معطوف می­کند و بدین ترتیب مفاهیم حضور و ادراک و احساس را در نشانه­شناسی مطرح می­کند. اینکه گفته‌پردازی بیشتر از ساحت گفته اهمیت می­یابد مقدمات نشانه­شناسی پدیدار­شناختی را فراهم می‌کند. مسألۀ مهم نگارندگان پژوهش این است که با توجه به اینکه در نظام «تطبیق» شاهد وحدت میان سوژه­ها هستیم و «دیگری» یا آن وجه «غیریت» نه تنها ابژه­ای منفعل نیست بلکه حکم سوژه­ای با تعاملی پویا را ایفا می­کند چگونه فرآیند معنایی شکل می­گیرد و آیا می­توان ادعا کرد که ارتباط میان سوژه­ها با نظریۀ «تطبیق» لاندوفسکی هم­خوانی دارد. با توجه به مسأله پژوهش، فرضیۀ نگارندگان این است که دریافت معنا با توجه به تعامل­های مشخص بین سوژه­ها در بافت­های اجتماعی متفاوت می­باشد، از‌این‌رو دریافت معنا نمی­تواند جدا از بافت و ساحت گفته­پردازی باشد بلکه تابع تعامل بین سوژه­ها در شرایط متفاوت گفتمانی است.پژوهش حاضر به بررسی نشانه­معناهای موجود در قصیده «لیالی المنفی» اثر مُحی‌الدین فارِس پرداخته‌است. دستاوردها حاکی از آن است که نظام معنایی حاکم بر گفتمان این قصیده از نوع نظام تطبیق است. در واقع ارتباط تعاملی و تطبیقی نظام نشانه­ای در این قصیده به گونه­ای است که معانی تبعید، جنگ داخلی، اشغالگران از پیش تعیین شده و یک جانبه نیست بلکه این معانی تنها در صورتی قابل دریافت هستند که مسألۀ حضور و تعامل هم‌زمان سوژه و دیگری مطرح شود. ضمن اینکه گفته‌پرداز به ترتیب از دو نظام آپولونی و دیونیسوسی برای نامطلوب جلوه دادن پدیدۀ استعمار و نوستالژی بهره برده‌است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله به بررسی دو نظام گفتمانی کنشی و تنشی در شعر «کتیبۀ» اخوان ثالث می‌پردازد. نظام روایی کنش‌محور گفتمانی شکل گرفته بر اساس نقصان بیرونی با محوریت «کنش» است. نظام تنشی اما از نقصانی عاطفی_درونی نشأت می‌گیرد و با شناخت کنش­گر از هستی رابطۀ تعاملی دارد. «کتیبه» ­به دلیل داشـتن درون­مایۀ  گفتمـان روایـی، حـاوی کنش­ها و تنش­های ارزش­ محـور اسـت که نظام­های مسلط برآن قابلیت بررسی نشانه­معناشناختی را دارند. هدف پژوهش نشان دادن محورهای بنیادین معناسازی این شعر و چگونگی ظاهرشدنِ معنا در لایۀ سطحی گفتمان از میان نشانه­های یگانه می­باشد. بدین منظور پژوهش، به روش توصیفی-تحلیلی، گونه­های نظام گفتمانـی نظیر نظـام کنشـی، تنشـی_عاطفی و فنون پـردازش مفهـوم، پیوند بـا مخاطـب، ارسال پیام در شعر«کتیبه» را مشخص کرده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفته­پرداز با چینش هنرمندانۀ اجزای کلام موفق به تولید معنای ذهنی مدنظر خود _یأس فلسفی و مغلوبِ تقدیر بودن_ و انتقال آن به گفته­خوان گردیده است. سوژه در مواجهه با  «کتیبه» دچار تنیدگی با خود می­گردد و به­دلیل ناتوانی در خروج از این تنیدگی و پی­بردن به راز «کتیبه»، تحت فشارۀ عاطفی بالا تقریبا همۀ کنش­ها را غیرممکن می­بیند. نظام گفتمانی کنشی در ابتدا بارقۀ امیدی تولید کرده، اما در نهایت کنشگر به درِ بسته می­خورد وسرخورده به خانۀ اول بر می­گردد و در واقع فرایند تنشی به نظام گفتمانی کنشی غلبه می­کند. و این دو که در آغاز امید تلاقی آنها می­رفت، در نهایت به دلیل این که کنش­گرانِ پای در زنجیر همچنان دچار نقصان آزادی­اند، به آشتی درونی نمی­رسند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در میان واحد‌های واژگانی یک زبان که همگی برحسب انتخاب و ترکیب می‌توانند مشمول بسط معنایی شوند، فعل‌ها با توجه به ماهیتِ خود کاملا مستعد شعاعی بودن و افزایش معنایی‌اند. جستارِ حاضر می‌کوشد با کاربست رویکردِ شناختی بسط معنایی شکلِ ثلاثی مجرد رویدادِ«ضرب» را در زبان عربی مورد بررسی قرار دهد و به‌روش توصیفی-تحلیلی ضمن برشماری بسط‌های حاشیه‌ای این فعل، چگونگی تولید آن‌ها و نیز رابطۀ اشتراک معنایی بین مشتقات یک ریشه را تبیین نماید. قریب به۸۰ کاربرد از متقدم‌ترین تا متأخرترین معاجمِ عربی برای رویدادِ«ضرب» استخراج گردید که با صرف‌نظر از کاربردهای مشابه، ۳۲معنای شعاعی برای این رویداد حاصل شد. دستاورد حاصل نشان داد که وجود رابطۀ مفهومی بین مشتقات یک واحد واژگانی در پرتوِ خاصیت اشتقاقیِ زبان عربی قابل تایید است. ازاین‌رو از بی‌نشان‌ترین معنای«ضرب» تا بسط‌های نشان‌دار استعاری آن هریک به‌وجهی مفهوم «اعمال فشار و نیرو» را افاده می‌کنند. براین اساس ادعای متأخر بودن معنای «کتک‌زدن» در این رویداد قابل تشکیک است. همچنین بخش اعظم بسط‌های حاشیه‌ای فعل«ضرب» محصولِ تغییر در پرکاربردترین عناصر همنشین این رویداد یعنی فضانماهاست. افزون براین در بسط مجازی رویداد «ضرب»، به‌ترتیب علاقۀ لازم-ملزوم و سبب-مسبب از بسامد بیشتری در تولید معانی شعاعی این رویداد برخوردارست.


 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

 هدف رویکرد نشانهمعناشناختی گفتمانی برقراری ارتباط بین لایه­ های معنایی و واحدهای تمایز­دهندۀ بافت زبانی، اجتماعی و گفتمان در سطح کلان است تا با کمک ابزارهای شناختی متن و گفتمان، به معنا دست یابد. این پژوهش، در چارچوب رویکرد نشانه معناشناسی گفتمانی چگونگی تولید، درک و دریافت معنا در بستر نظام ­های گفتمانی را در رمان «بلندی­ های بادگیر» مورد تفسیر و تبیین قرارمی ­دهد. نظام ­های گفتمانی شامل دو دسته می ­شوند یا مبتنی بر کنش­-گفتار و کنش­-حرکت (رفتار) هستند که نظام­ های گفتمانی شناختی را به وجود می ­­آورند و یا مبتنی بر کنش-­حس می ­باشند که به وجود آورنده نظام­های گفتمانی احساسی هستند. در این تحقیق، به بازنمائی کنش­-گفتار، کنش­-حرکت (رفتار) و کنش حس و بازخورد آن­ها در مشارکت­کنندگان درون متن و گفتمان رمان پرداخته شده است. تحلیل گفتمان در متن و بافت موقعیتی رمان با استناد بر رویکرد نشانه-معناشناختی گرماس، ریشه در دیدگاه­های شناختی دارد؛ زیرا کنش­گفتار و کنش­حرکت، زیرساخت و بستری برای انگیزۀ کنش­حس در مخاطب بافت گفتمان پی­ریزی می­کنند. هیتکلیف و کاترین دو شخصیت اصلی رمان هستند که در لایه­های معنائی متنی و بینامتنی، کنش­حس عشق به همراه رفتار و کنش­گفتار انتقام را ترسیم می­کنند. هیتکلیف با طی­کردن مرحله نخست کنش­حس، توانش­های روحی، جسمی و مالی لازم را کسب و کنش را اجرا می­کند. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل شرایط شکل­گیری نظام­های گفتمانی کنش­گفتار، کنش­حرکت (رفتار) و کنش حس از دیدگاه نشانه-معناشناختی گفتمانی، جهت تبیین نظریۀ گفتمانی شناختی و احساسی است تا گفتمان غالب در متن و بافت موقعیتی رمان مشخص گردد. 
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده



 روایت­های داستانی بسیاری از لایه­های معنایی را در خود به­همراه دارند. این لایه­های معنایی نظام­های درون­گفتمانی را دربرگرفته و تغییرات و تحولات آنها را نشان می­دهند. اریک لاندوفسکی با طرح نظام­های معنایی در پی دستیابی به حلقه­های گمشده معنا در بسترهای روایی بود. بسترهایی که کنش­های گفتمانی و روایی را نشان می­دهند. بر اساس چهار نظام معنایی لاندوفسکی که در این تحقیق بر دو نظام یعنی نظام «مکان-ورطه و چرخان» تاکید شده است، می‌توان به رمزگشایی نشانه‌های موجود در متن و ارتباط میان این نشانه‌ها با یکدیگر و جهان­بینی نویسنده پرداخت. پژوهش حاضر بر اساس رویکرد توصیفی-تحلیلی در پی دستیابی به لایه­های ظریف و منسجم معنایی در رمان سمفونی مُردگان نوشته عباس معروفی است. با توجه به چیره‌دست بودن نویسنده در خلق آثاری با شیوه‌ جریان سیال ذهن در این پژوهش بر آن هستیم تا نشان دهیم چگونه سوژه­ها با جهان پیرامون عجین شده­اند و همچنان که در حال گشودگی هستند، احساسات و تا حدی سرنوشت خود را به دیگری سرایت می‌دهند. همچنین با تحلیل نظام مکان-ورطه تا حد بسیاری به این مهم می‌رسیم که سوژه نمی‌تواند به تنهایی شکل دهنده سرنوشت خویش باشد و پس از اینکه خود را ناتوان می‌بیند ناچار به آنچه بخت و اقبال برای او در نظر گرفته است تن می‌دهد.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده


 واژهٔ قرآنی «رهط» متعلق به دو حوزهٔ معنایی خویشاوندی و جماعت و دارای معانی گوناگون است. مطالعهٔ حاضر درصدد پاسخ به این مسئله است که چندمعنایی این واژه به چه علت و معنایی اصلی آن چیست. در تفاسیر و کتاب‌های لغت عربی سببی برای این مسئله بیان نشده است، ازاین‌رو، درک ساخت تاریخی آن نه تنها به لحاظ واژه‌شناسی قرآن، بلکه به لحاظ درک کاربرد فرهنگی آن در فضای نزول قرآن نیز اهمیت داشته و در تفسیر قرآن کارآمد است. در این مطالعه کوشش شده است با هدف جبران این خلأ مطالعاتی و با بهره‌گیری از روش‌های معناشناسی تاریخی و فرهنگی، دلیل چندمعنایی آن را با فرایندهای ساخت معنایی واژه همراه با کاربردهای آن در فرهنگ عرب با استفاده از منابع تاریخی و سپس در سیاق آیات مربوط، به روش توصیفی _ تحلیلی تبیین کند. درنهایت مشخص شده است که خاستگاه این واژه از برگرفته از دو ریشهٔ ثنایی در زبان‌های کهن بوده است که در یک شاخه به دو معنای ترکیب کردن و دست و در شاخهٔ دیگر به معنای حفر کردن بوده و به دوره‌های بعد منتقل گردیده است. همراهی مفاهیم پرکاربرد گروه و جمع در متون متقدم عربی و خویشاوندی در انساب عربی برگرفته از همراهی و هم‌زمانی دو معنای ترکیب و نماد دست دریک مسیر بوده است که با توجه به سابقهٔ فرهنگی تاریخی این واژه و کاربرد آن در سیاق آیات، مشخص می‌شود «رهط» کوچک‌ترین جماعت از یک قبیله است که با همبستگی و تعامل در مقابله یا همراهی با فتنه‌ها و چالش‌ها معنا می‌شود.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در نشانه معناشناسی  گفتمانی که کارکردی فرآیندی دارد، بر خلاف نشانه‌شناسی ساخت‌گرا که درآن معنای پیش‌ساخته و غیر سیّال مورد توجّه است، معنا مولود تنشی پویایی‌زا و ایستایی‌زدا میان  سطوح زبانی صورت و محتوا است؛ سیّالیت و تکثر معنا در این نگرش  مرهون تعامل تطبیقی احساس، ادراک و شناخت  نشانه معناها است. گفتمان مسلّط بر دو شعر «إلی.. غسّان کنفانی» الفیتوری و «مرگ نازلی» شاملو، متّکی بر ارتباط گستره‌ای و فشاره‌ای است؛ از آن‌جا که این گفتمان در بستر هم‌خوابگی کارکرد حسّی- ادراکی و زیبایی‌شناختی زاده می‌شود، وارث ویژگی‌های تنشی- عاطفی است. هدف این  پژوهش، واکاوی این کارکردها و توضیح ویژگی‌های نشانه - معناشناختی مسلّط بر آن‌ها جهت توضیح شرایط تولید معنااست. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوۀ تطبیقی، کیفیّت تبانی نشانه معناها را در تولید معنا مورد بررسی قرار داده و نشان دهد که چگونه شَوِشگران این دو شعر، به واسطۀ عملکرد خاصّ خویش، در گسست از منِ محدود شخصی و پیوست به منِ جمعی و استعلایی قرار گرفته‌اند و با ساز و کاری که گفته‌پرداز اتّخاذ کرده است، من شخصی و خصوصی شَوِشگر در برّش از خویشتن خویش و در پیوست با من استعلایی قرار گرفته است؛ امری که با فرا بردن دامنۀ حضور قهرمانان اساطیری از زمان و مکان محدود و تاریخی، باعث تثبیت و گستردگی «حضور» و «تاثیر دامنه‌دار و قاطع» آنان در جهان متن شده است؛ همچنان که ابژه با ارجاع به منظومه‌ای نشانه‌شناسانه، منشوروارگی و چند صدایی متن را تضمین کرده است.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

ارتباط میان واژگان و مفاهیم آن­ها در علم "معناشناسی" بررسی می­شود. "معناشناسی آماری" زیرشاخه "معناشناسی محاسباتی" و در حقیقت، زیر شاخه­ای از "زبان­شناسی محاسباتی" و "پردازش زبان طبیعی" است. تعیین واژگان و مفاهیم کلیدی یک متن به روش سنتی، نیازمند صرف زمان و همچنین دانش تخصصی راجع به موضوع متن است. استخراج زنجیره­های واژگانی، یکی از جدیدترین شاخه­های معناشناسی آماری است که بر اساس روابط معنایی میان واژگان، مضامین اصلی متن را در اختیار ما قرار می­دهد. در جستار حاضر برآنیم تا زنجیره­های واژگانی دو خطبه ۱۱۱ و ۲۲۱ نهج البلاغه را بر اساس نظریه "بارزیلی" و "الهداد" تعیین کرده و با بهره­گیری از روش توصیفی-تحلیلی و آماری، مضامین اصلی آن­ها را استخراج نماییم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که خطبه ۱۱۱ دارای ۷۸ و خطبه ۲۲۱ نیز دارای ۸۷ زنجیره واژگانی بوده که از میان آن­ها، رابطه معنایی تضاد (۵۰%) -در خطبه ۱۱۱- و رابطه معنایی تضاد (۳۸%) و ترادف (۳۴%) -در خطبه ۲۲۱- از بیشترین فراوانی برخوردار هستند. در خطبه ۱۱۱، زنجیره شماره ۵۳ که واژگان تشکیل دهنده آن، بر ترک دنیا و برگزیدن آخرت دلالت دارند و در خطبه ۲۲۱، زنجیره­های شماره ۳۱، ۶۲ و ۸ که واژگان آن­ها، به ترتیب، بر سکوت و خاموشی پس از زبان­آوری، ضرورت بهره­گیری از عقل و خرد، ترس و وحشت از روز قیامت دلالت دارند، قوی­ترین زنجیره­ها هستند. همچنین نتایج نشان می­دهند که موضوع خطبه ۲۲۱ "اخلاقی، اعتقادی، علمی، عقلی" است اما مضامین اصلی خطبه ۱۱۱، با موضوع "اخلاقی"  که "دشتی" برای آن ذکر کرده است، مطابق می­باشد.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

     پژوهش حاضر، با به­کارگیری نظریه­ی گراف به تحلیل شبکه­ی معنایی افعال زبان فارسی در میان گویشوران دوزبانه می­پردازد. در این پژوهش که در چارچوب زبان‏شناسی شناختی، معناشناسی واژگانی (شناختی) و زبان­شناسی رایانشی انجام پذیرفته است، پرسش‌نامه­ای مشتمل بر ۵۰ فعل پایه­ی زبان فارسی به آزمون­شوندگان ارائه و از آن­ها خواسته شده است روابط مفهومی و درون­زبانی این افعال را ترسیم کنند. هدف پژوهش، شناسایی قوی­ترین و پربسامدترین پیوندهای مفهومی و درون­زبانی میان این افعال و ارائه­ی مشخصات گراف ترسیم­شده توسط گویشوران دوزبانه است. این پژوهش قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که روابط مفهومی و درون زبانی الگوی گراف ایرانیان غیرفارسی زبان از چه نوع است؟ فرضیه محتمل این است که روابط مفهومی ترادف، تضاد، شمول معنایی و باهم آیی در این الگو دیده شوند. روش پژوهش میدانی و ابزار آن پرسش‌نامه‏ای بومی­سازی ­شده است که به آزمون­شوندگان داده شد و از آن­ها خواسته شد هرگونه ارتباط معنایی میان این افعال را ترسیم نمایند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

نشانه‌ - معناشناسی گفتمانی رویکردی نوین در تحلیل متون است که با بررسی روابط میان نشانه‌ها، گفتمان و بافت، به کشف لایه‌های پیچیده معنایی می‌پردازد. این رویکرد، علاوه بر تحلیل ساختار متن، تعاملات معنایی و نقش‌های زبانی و غیرزبانی را در تولید معنا مورد توجه قرار می‌دهد. متن قرآن، به دلیل غنای معنایی و پیچیدگی زبانی، زمینه‌ای مناسب برای بهره‌گیری از این رویکرد فراهم می‌آورد و امکان درک عمیق‌تر ابعاد گفتمانی و معنایی آن‌ها را مهیا می‌سازند.
پژوهش حاضر به تحلیل آیه ۲۵۹ سوره بقره از منظر نشانه - ‌معناشناسی گفتمانی می‌پردازد و تلاش می‌کند بازنمایی مفاهیمی چون فروپاشی، بازآفرینی الهی، شگفتی و ایمان را بررسی کند. بدین خاطر، مسئله اصلی پژوهش کنونی اینست که  چگونه می‌توان روایتی چندلایه و پویا از تعامل انسان با قدرت الهی را در  آیه ۲۵۹ با استفاده از ابعاد گفتمانی و نشانه‌شناختی، آشکار ساخت، به گونه ای که، علاوه بر معنای ظاهری، تجربه‌ای عمیق‌تر و حسی‌تر را برای مخاطب فراهم ‌سازد.
روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی- تحلیلی بوده و بر اساس رویکرد نشانه‌-معناشناسی گفتمانی انجام شده است. در این روش، آیه مورد بررسی به لایه‌های گوناگون معنایی تفکیک شده و ارتباط میان این لایه‌ها در فرآیند تولید معنا و تأثیرگذاری بر مخاطب تحلیل شده است.
نتایج نشان می‌دهد که این آیه با ترکیب لایه‌های گفتمانی و معنایی، بستری برای درک معانی پنهان و ارتباطی عمیق‌تر با مخاطب فراهم می‌کند.
 
محمود شهبازی، علی اصغر شهبازی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده

زبان قرآن کریم، زبانی با معانی چند لایه‌ و چند بطنی است که از جنبه‌های اعجاز آن به شمار ‌آید. بر اساس روایات، قرآن کریم در هفت یا در برخی دیگر از روایات هفتاد بطن معنایی‌ست که از دیرباز نگاه قرآن‌پژوهان را به خود جلب نموده و تلاش‌هایی فراوان در جهت کشف معانی آن انجام داده‌اند. واژگان «چند معنا» در مصحف شریف بیش از یک معنا و مفهوم را در نهاد خود جای داده‌اند؛ از این‌رو، همواره تبلور معانی دیگر در این دست از واژگان حضور دارد که توجه به آن در دریافت مقصود و ترجمه آیات نقشی به سزا ایفا می‌نماید. در نوشتار حاضر با تکیه بر روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، ترجمه شماری از واژگان چند معنا مورد بررسی واقع گشته است. این بررسی بیان‌گر آن است که مترجمان همواره در برگردان این نوع از واژگان یکدست نبوده و گاه معانی متفاوت از یک‌دیگر انتخاب نموده‌اند. توجه به سیاق و بافت آیات، و اهتمام به جنبه‌هایی چون ریشه‌شناختی واژگان و بررسی متون تفسیری از مهم‌ترین راهکارها در فرآیند ترجمه واژگان چندمعنا به شمار می‌آید.
رضا امانی، شیدا کریمی، سیده زهره صالحی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

ر زبانعربی کلمه از اسم، فعل و حرف تشکیل می­شود. وهرکدام از این عناصر در جایگاه خود معنای خاصی را به ذهن متبادر می­کند. در قرآن کریم که در اوج فصاحت و بلاغت است، به دقیق ترین شکل از این عناصر مدد گرفته شده است. از آن جا که واژگان وحی به طور دقیق و کامل، مفاهیم و معانی مورد نظر را منتقل می­کنند لذا ترجمه آیات نیز باید در نهایت دقت و ظرافت انجام شود. گروهای فعلی اساساً علاوه بر معنا بر عنصر زمان نیز دلالتی دارند، حال آنکه گروه های اسمی مقید به تخته بند زمان نیستند بلکه در گستره زمان ( گذشته، حال و آینده) جاری اند. در این میان برگردان عناصر فعلی قرآن در ترجمه های فارسی به جهت برابری های دو زبان مناقشه‌ای در پی ندارد و آنچه محل تأمل و بررسی است معادل گذاری عناصر اسمی است که غالباً در ترجمه های قرآن نادیده انگاشته شده و به عناصر فعلی برگردانده شده است. چنین مواجهه‌ای از سوی مترجمان نهایتاً موجب عدم تعادل میان معادل‌های ذکر شده  با ما به ازای آن در متن اصلی گشته است. در این نوشتار تعدادی از ترجمه‌های  آیات قرآن کریم که در آن از عناصر اسمی-فعلی استفاده شده، مورد بررسی قرار گرفته و معادل دقیق عنصر اسمی- فعلی برای آن برگزیده شده است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است. 

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۱ )
چکیده

مساله‌ای که در این مقاله پیگیری می‌کنیم آن است که آیا دوحمل‌گرایی ماینونگی موجه است؛ و فرضیه ما آن است که موجه نیست. به‌رغم اینکه نظام‌های منطقیِ دوحمل‌گرا ویژگی‌های صوری و معناشناختیِ اساساً متمایزی به حمل متداول و حمل ماینونگی (یا رمزانشی یا درونی) نسبت می‌دهند، خود دوحمل‌گراییِ ماینونگی خلاف شهود است. نشان می‌دهیم که وجوه اختلاف ادعاییِ این دوگونه حمل، فارغ از طبیعت این حمل‌ها هستند. اینکه گزاره‌های رمزانشی (یعنی آنها که حاوی حمل رمزانشی هستند) صرفاً در قالب نسبت‌های یک‌موضعی صورت‌بندی می‌شوند، اینکه نمی‌توان از آنها خاصیت‌های مرکب انتزاع کرد، اینکه مقید به بستار منطقی، ناتمامیت و ناسازگاری هستند، و اینکه اتفاقی نیستند، هیچ‌یک برآمده از سرشت رمزانش نیست و به کار تمایز نهادن میان انواع حمل نمی‌آید. همچنین معناشناسی‌های نظام‌های دوحمل‌گرا تنها هنگامی شهود‌های ما درباره طبیعتِ اشیاءِ ماینونگی را پاس می‌دارند که شهودهای دیگر ما درباره ثبات معنای حمل یا ثبات معنای شیء را نادیده انگارند.
 

دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

نشانه- معناشناسی روایی بر دو اصل کنش و تغییر استوار است. کنشگران در این نظام اغلب به شکل منطقی و بر اساس برنامه های از پیش تعیین‌شده پیش می روند تا به معنایی مطلوب و پایدار دست یابند. به نظر می رسد که در بافت داستان‌های اسطوره ای و حماسی، گفتمان غالب، گفتمان منطقی و روایی است. در این پژوهش داستان رستم و اسفندیار از شاهنامه فردوسی را از منظر نشانه-معناشناسی بازکاوی می کنیم تا با بررسی روابط معنایی موجود در داستان نشان دهیم که علاوه بر نشانه های روایی، مؤلفه های گفتمانی نیز در جهت‌دهی معنایی به داستان نقش دارند، زیرا ورود سیمرغ به عرصه داستان، روال طبیعی روایت را دگرگون می کند و سبب می‌شود این بررسی از سطح نشانه-معنا شناسی روایی فراتر رود و به نشانه- معناشناسی گفتمانی نزدیک شود. این بررسی نشان می دهد که در گفتمان ایدئولوژیک شاهنامه، رستم به عنوان پهلوان شکست‌ناپذیر ایرانی، در مرکز اندیشه قرار دارد. حوادث داستان‌ها به گونه ای رقم می خورند که به اقتدار رستم در بافت شاهنامه آسیبی وارد نکنند؛ از این رو نشانه ها مطابق خواسته گفته‌پرداز به قهرمانی رستم در داستان منجر می‌شوند.

دوره ۲، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده

دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست ؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند ؟ هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده

بینامتنیت و بینارسانه هر دو پدیده‎های گفتمانی هستند که نظام‎های نشانه-معنایی را با آشنایی‎زدایی یا تعامل متن و رسانه، تحت تأثیر قرار می‎دهند. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمان‎های چندرسانه‎ای بوده‎ است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما، تئاتر و فضای سایبری به نظر می‎رسد به‌خوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانه‎ای را توجیه کند تا این‎که بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانه‎های گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همه‎ی ویژگی‌های نشانه‌ای آن‎ها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهم‎ترین ویژگی این تلاقی رسانه‎ای استقرار یک ماده‎ و فرم بیان در کنار ماده‎ و فرم بیانی دیگر است. هدف این مقاله علاوه بر بررسی گفتمان بینارسانه‎ای، مطالعه‎ی نقش آن در نشانه‎-معناشناسی و هنر می‎باشد. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوه‎های حاصل از تعامل رسانه‎ها، جهت دست‎یابی به نظریه‎ی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار می‎گیرد.
فرزانه حاجی قاسمی، نصراله شاملی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

چشم، مهم­ترین اندام­ جسمانی به­شمار می­رود که کاربرد آن، دریافت داده­های گوناگون از محیط بیرونی، ذخیره آن در لایه­های سه­گانه ذهن (تخیل، توهم و تعقل) و شکل­گیری شناخت است. فعل «رأی» (دیدن)، به­­عنوان کار اصلی چشم، در ترکیب­های هم­نشینیِ گوناگون می­تواند گستره معنایی خود را وسعت ­بخشد و علاوه بر دیدنِ بیرونی، بر دیدن درونی مانند دانستن نیزدلالت­ کند. بر همین اصل، در برگردان فارسی و تفسیر آیات باید به شبکه معنایی و بافت زبانی توجه نمود. در قرآن‌کریم، بنابر اهمیت توانایی بینایی انسان در مسیر رسیدن به شناخت مفاهیم پیچیده ذهنی و غیر مادی، فعل مذکور کاربرد وسیعی داشته­است. زین رو، جُستار حاضر سعی خود را برآن گذاشته­است تا با رویکرد زبان­شناسی شناختی و با استناد به روش وصفی ـ تحلیلی، قالب­های معنایی فعل «رأی» را بر پایه نظریه معناشناسی قالبیِ چارلز فیلمور، در آیات قرآن‌کریم و برگردان فارسی آن (مکارم‌شیرازی، ارفع، پورجوادی، خرم­دل، الهی‌قمشه­ای و صفارزاده) بررسی و تحلیل ­نماید. در نمونه­های قرآنی مورد بررسی، فعل «رأی» دارای یک قالب معنایی دیداری ـ ادراکی به­عنوان قالب معنایی مرکزی و چهار قالب شناختیِ باورداشتن، شناختن و دانستن، مشاهده­کردن و درک­کردناست که پایه ابتدایی آن، همان دیدنِ ظاهری با چشم سر می­باشد.دستاورد پژوهش، بیان­گر آن است که مترجمین در برگردان فارسی قالب معناییِ مناسب با بافت زبانی آیات به ­خوبی عمل نکرده‌اند؛ ضمن آن‌که به تفاوت معنایی میان معادل­های فارسی هم­معنا مانند دیدن و مشاهده­کردن، نیز دقت لازم را مبذول نداشته و گاهی به‌جای یکدیگر به­کار برده­اند.

دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده

نشانه- معنا شناسی یکی از ابزارهای علمی تحلیل نظام های گفتمانی است که سازکارهای شکل گیری و تولید معنا را در متون بررسی و مطالعه می کند. در نشانه- معناشناسی با عبور از نشانه شناسی ساخت گرای محض به نشانه شناسی پدیدار شناسی و نشان دادن مسیر حرکت نشانه ها به نشانه های استعلایی، عوامل معرفت شناسانه آثار فرصت بروز و ظهور بیشتری می یابد. شعر «عقاب» از پرویز ناتل خانلری و «آرش کمان گیر» از سیاوش کسرایی، اشعاری روایت محور هستند که به دلیل در برداشتن ماهیت های شوشی و کنشی گوناگون و پروراندن کنش های ارزش آفرین و اسطوره ساز در نهایت داستان، ویژگی های یک روایت را دارند و از این جهت، برای بررسی و تجزیه و تحلیل نشانه- معنا شناختی گفتمان های حاکم بر آن ها ارزشمند و درخور توجه هستند. در ابتدا و میانه این دو داستان، نظام های گفتمانی تجویزی و القایی یا تعاملی شناختی جریان دارد. در ادامه، به دنبال گفت وگوها و پدیداری روایت های تعاملی، دو نظام ارزشی شکل می گیرد که از چالش میان آن ها دینامیک معنایی گفتمان تأمین می شود و به نظام تنشی می انجامد که براساس دو ارزش گستره ای و فشاره ای قابل تبیین است. این پژوهش ضمن تحلیل انواع نظام های گفتمانی مانند نظام گفتمانی تجویزی، القایی و رخدادی در این دو شعر، به بررسی این متون ازدیدگاه نظریات تقابلی گرمس و مربع معنا و گذر از مربع معنایی به فرایند تنشی می پردازد و درپی پاسخ به این پرسش است که شعر روایی فارسی تا چه حد ظرفیت تحلیل نظام های گفتمانی را داراست.  

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده

در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- ­معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود می­آورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِش­گزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش می­شوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنش­های اصلی همزمان انجام می­شود؛ مبارزان عملیات را شکل می­دهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات می­پردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام می­رسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکل­گیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگی­های روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکل­گیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.

صفحه ۱ از ۶    
اولین
قبلی
۱